مراسم بزرگداشت دكتر رضا داوري اردكاني عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي با حضور جمعي از اساتيد دانشگاه و علاقه‌مندان به فلسفه در يزد برگزار و طي آن پيام حجت‌الاسلام والمسلمين خاتمي نيز قرائت شد. در اين پيام آمده است موسس فلسفه اسلامي، ابونصر فارابي را معلم دوم خوانده‌اند؛ چون در علوم و فنون زمانه سرآمد بوده است و آن‌چه فارابي را از ديگر حكيمان و فيلسوفان متمايز مي‌كند از جمله اهتمامي است كه به اقتفاي فيلسوفان بنيانگذار به «سياست» داشته است و سياست، شأن زندگي آدمي در اين جهان است. در «آزاء اهدل مدينه فاضله» نظام و سامان فاخري كه فارابي از هستي تصوير كرده است، گويي مقدمه‌يي است براي توجيه مدينه «فاضله» كه آدمي در خور زيستن در متن آن است؛ چنان‌كه افلاطون نظام ما بعد الطبيعي مورد نظر خود را در «جمهور» كه مقصود بالذات از تقرير و تاليف آن، عرضه نظام اسلامي و مدني بوده است به تفصيل شرح كرده است. سخن از اين نيست كه آن‌چه فارابي تقرير كرده است صواب است يا نيست، بلكه مهم پرداختن او به سياست است و تفكر فلسفي در باب سياست در جهان اسلامي با فارابي آغاز شد و بعد از او متاسفانه متروك ماند يا كاملا در حاشيه قرار گرفت و مابعدالطبيعه محض قدر ديد و در صدر نشست و همزمان تاملات صوفيانه و تصوف در برابر سختي و صلابت زندگي محكوم «تغلب» و خودكامگي قوت گرفت و ادب و فرهنگ ما را تحت تاثير قرار داد و دنيا چنان مذمت شد كه مهم‌ترين فضيلت، ترك آن به حساب آمد. همان كه فارابي پيروان چنين رويكردي را از اهالي مدينه جاهله مي‌داند كه درك وجود و خير خقيقي را در ترك وجود طبيعي و از جمله سياست مدني مي‌دانند. ناگفته نگذارم كه سياست، آنگونه كه مورد نظر بزرگاني چون افلاطون و ارسطو و فارابي بوده است در اساس با آنچه در دوران اخير تاريخ انسان به نام سياست شهرت يافته است، متفاوت است. در سياست مورد نظر آن بزرگان فضيلت مبنا و محور است نه قدرت بي‌مهاري كه اراده معطوف به آن عالم و آدم را در زمين مخلد كرده است. به دنيا پرداختن پيشينيان نيز هرگز به معني نفي آنچه برتر و فاخرتر از اين دنيا است نبوده است. اين همه را گفتم تا به اين نكته ظريف برسم كه اگر استاد ارجمند، حضرت آقاي دكتر رضا داوري، «فارابي» را موضوع رساله دكتراي خود بر مي‌گزيند نشانه دغدغه‌يي است كه استاد از جواني به انسان و زندگي و سرنوشت او دارد و از ميان فيلسوفان بزرگ به فيلسوفي مي‌پردازد كه بيش از ديگران در اين دغدغه با او شريك است. از آن پس استاد همواره اين دغدغه را به انحاء مختلف نشان داده است. انديشيده است و انديشه خود را بيان كرده است و بويژه در باب فلاكت زدگي ما طي دويست، سيصد سال گذشته در تفكر، كه درد بزرگ ما آشفتگي در تفكر است يا توهم را به جاي تفكر گذاشتن؛ و حضرت دكتر داوري ازجمله معدود بزرگاني است كه از اينكه درد را فراموش كرده‌ايم يا منشأ آن را نشناخته‌ايم ناليده است. طرح پرسش‌هاي مهم فيلسوفانه ايشان بويژه طي چندين سال اخير همگي معطوف به موضوعات و مسائل مبتلابه روزگار است و ستايش انگيزتر تلاش دردمندانه ايشان تا به ما بياموزند كه چگونه ببينيم و ژرف بيانديشيم و از تسليم در برابر مشهودات زمانه و شعارزدگي بپرهيزيم.